دلنوشته ها
طبق طبق نور از آسمان ها به زمین می آید...
هفت آسمان را با شقایق ها و رازقی ها آذین بسته اند.
هلهله ای برپاست در میان ملائک که به یُمن قدوم مبارک «فاطمه» جام عشقش را نوشیده اند و مست عطر بهشتی اش شده اند.
فاطمه می آید...
مادرِ تمامی شقایق های عاشق، معنای جمال، مقصود و حبیبه خدا، همسر علی، مادر حسنین، ادامه نبی می آید...
می آید تا زمین و زمینیان را با نور وجودی خود به عطر آسمانی ـ بهشتی دعوت کند و سجده های عاشقی را شرمنده خویش سازد و محراب را در مقابل قامت بلند بی همتایش به زانو درآورد.
می آید تا «زن» معنا بگیرد... فاطمه می آید.در آسمان مکه و در منزل نزول وحی، شوری برپا بود.
فرشتگان وحوریان بهشتی هلهله کنان و تبریک گویان به زمین می آمدند و گرداگرد خدیجه حلقه می زدند و آیه «فتبارک اللّه احسن الخالقین» را زمزمه می کردند.
آن شب درهای عرش گشوده شده بود و لیلة القدر خدا و تنزل الملائکه تفسیر شدهْ و از دامان پاک خدیجه، نازدانه نبوی و گل سپید احمدی درخشید.
او که آمد، عشق متولد شد و دل های آسمانیان و زمینیان، سرسبزتر از همیشه گشت.
دردانه بوستان عصمت و طهارتْ در بیست جمادی الثانی، زمین و آسمان مکه را نورافشانی کرد.
شاه بیت غزل آفرینش، غایت خلقت و میوه باغ رسالتْ خانه محمد صلی الله علیه و آله را با قدوم خود مزیّن نمود.
پدر بر دستان کوچکش بوسه زد؛ چرا که او بِضْعَة النبی، همراه و هم راز پدر و ام ابیها بود.
عطر شورانگیز غزل ها، طرحی از عطر توست فاطمه جان!
جلوه آینه ها، از تصویر مبارک توست که در سینه دارند. بهار با همه دلبری اش، تمام زیبایی را از تو وام می گیرد.
بانوی سپید شعر من
فاطمه جان!
ملائک بال در بال، گستره آسمان را برای قدوم تو مهیا کرده اند.
برگ های تمام درختان، به یُمن دیدار تو سبز گشته اند و سبزی و طراوت را به جهانیان تقدیم کرده اند.
پیچکان عاشق با هر نگاه لبریز از آینه ات، عاشقانه می پیچند و بالا می روند.
دریا، وسعت آبی روح پاک توست. نوای دل نشین تو، شکوفه های بهاری را به گل مبدّل می کند و رودخانه ها، نوای خوششان را از نغمه دل نواز صدای تو گرفتند.
آدم به مباهات می نشیند که خدایش او را به مقام نام تو دیگر بار پذیرفت و در بهشت برین جای داد.
موج ها نامت را بر صخره ها حک کرده اند و در خلوت خاموش کبوترها، طنین دل انگیز نام آسمانی توست که دیگر بار آن ها را به شور و شوق زندگی می رساند.
فاطمه جان! ای مادر تمام خوبی ها...
تو نشان لطف خدایی برایمان، تویی که پنجره ها همه بیقرار توأند و کوچه ها در انتظار قدوم مبارکت.
تویی که چشمانت همه حدیث و اعجاز است.
تویی که وقتی دیگر بهانه ای برای بودن نیست، می آیی و هستی و بودن، و حتی بالاتر، زیستن و عشق را رنگی دیگر می بخشی.
تو که عالم همه از نازِ قدوم تو آفریده شد.
تو که کوته نظران دیوسیرت، عشقِ خداوند را در چشمان رمزآلود پیامبر ندیدند، آن هنگام که تو را می نگریست و باران عاشقی در آسمان چشمانش هویدا می شد.
تو که مناجات با قامت آسمانی ات تفسیر می شد، آن هنگام که در محراب عشق، ترنّم دلدادگی سر می دادی.
تو که جبرئیل حامل سلام خداوند برایت بود.
تو که با عشقِ ولایت زیستن و با دردِ ولایت رفتن را به همگان آموختی.
تو که پیوند نبوت و امامت و ولایت بودی.
تو که دنیا از برای جلوه تمام وجودت کوچک بود.
تو بهار جاودانی برای سال های زندگی مان.
ای ماندگارترین بانوی تاریخ، ای قسم خورده پرستش و پرهیزکاری، ای شیرازه مظلومیت، گوهر گنج کبریایی و شمیم ساحت پاک آل کسا، فاطمه جان!
ای ناقه سوار روز قیامت، رمز مظلومیت شیعه ای و پشتوانه حقانیت علی. تو آن راز بقای اسلامی که صاحب والاترین مقام در بهشتی.
ای اشتیاقِ همیشه بهشت، ای صلابت کوه، ای اطلس نجابت، ای نور طورسینا، ای مستوره یاسین، ای فضیلت کوثر، ای فدایی علی و ای کعبه ارباب یقین.
دادخواه پیشگاه عرش در روز جزا و زبان گویای علی بر حقانیت غدیر تویی.
تو آن اسوه همیشه بیدار و هشیاری که فرشتگان آسمان در خدمت توأند.
درود همه پاکان گیتی، نثار خاک پای تو باد؛ ای مادر همگان
Design By : Pichak |